هیچستان

هیچ هم خودش عالمی دارد

هیچستان

هیچ هم خودش عالمی دارد

جهان نیستی

جهان نیستی 

 گارگین فتائی و وبلاگ هیچستان  

 همواره ما در فلسفه اینگونه می آموزیم که آنچه هست نتها هستی و عالم وجود است و عدم را ذهن انسان خلق کرده است  

اما اگر چیزی نباشد پس ذهن انسان چگونه می تواند آن را خلق کند !  

ما همواره به این نتیجه می رسیم که نیستی یعنی نیست و به عبارت دیگر یعنی نه هستی و چیزی فراتر از هستی وجود ندارد . 

حتی با توجه به تعریفی که به ما از واجب الوجود ارائه شده است خدا هم داخل در وجود است منتهی وجود او برای آفرینش مخلوقات ممکن الوجود ، واجب است .  

اما هیچ گاه در خود فکر کرده ایم که این استنباط ها و تفاسیر را ذهن ما به ما ارائه داده و اینکه چیزی که از درک ذهن ما خارج است دلیل در نبودنش نیست ! این امکان وجود دارد که نیستی هم خود عالمی دارد و در واقع جهان نیستی هم امکان تصورش می رود منتهی ذهن ما به ما چنینی القا کرده که تنها آنچه که وجود دارد و داخل در عالم هستی است قابل تصور است

آیا نیستی قابل تعریف است ؟

آیا نیستی قابل تعریف است ؟ 

 

اگر ما بخواهیم نیستی را تعریف کنیم در واقع می خواهیم آن را اثبات کنیم و وقتی چیزی را اثبات می کنیم یعنی آن را داخل در وجود می آوریم به عبارت ساده تر وقتی می گویئم نیستی هست این امر خود با خودش تعارض دارد زیرا نیستی عدم است و نمی تواند هستی باشد پس منفی در مثبت می شود منفی 

اگر هم بگوئیم نیستی نیست به این معنی است که هستی هست یعنی منفی در منفی می شود مثبت 

پس نیستی قابل تعریف نیست 

اما جالب است که مفهومی که قابل تعریف نیست چگونه در ذهن ما جای گرفته است !؟

آیا مرگ را می توان نیستی دانست ؟

آیا مرگ را می توان نیستی دانست ؟ 

 

مرگ یعنی از کار افتادن قلب در یک موجود زنده و در واقع این عدم حرکت در درون عالم هستی صورت می گیرد و نه در بیرون آن بنابراین هر چه در داخل عالم هستی باشد نمی تواند تبدیل به نیستی شود  

پس مرگ هم آغاز هستی دیگر و به عبارت دقیق تر ادامه هستی است

فرق هیچ و پوچ

فرق هیچ و پوچ 

 

هیچ یعنی نیستی و در واقع در عالم هستی قابل تصور نیست چون در عالم هستی چیزی نیست نمی شود حتی زمانی که از بین می رود تغییر حالت می دهد و نیست نمی شود اما پوچ یعنی توخالی پس باید چیزی باشد تا درون آن خالی باشد  

پس پوچی درون هستی و هیچی بیرون هستی است